مشرق نوشت: اعلام خبر مرگ ملاعمر، رهبر اسرارآمیز طالبان که زمانی نامش مترادف خشونت و تروریسم بود، بار دیگر گروه طالبان را در سرخط اخبار رسانههای جهان قرار داد. نکته قابل تأمل این که اعلام رسمی مرگ او بعد از دوسال و درست در آستانه دور دوم مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان، به میزبانی دولت پاکستان، انجام گرفت. مذاکراتی که بیش از پیش ورود این گروه را ساختار سیاسی رسمی افغانستان محقق میسازد و به واقع مهر تأییدی بر حذفناپذیری طالبان از عرصه سیاسی این کشور به حساب میآید. با تأیید رسمی مرگ(یا قتل؟!) او توسط طالبان، بلافاصله فردی به نام ملا اختر منصور به عنوان جانشین او معرفی شد تا جلوی هرگونه انشعاب و انشقاق عمده در ساختار طالبان گرفته شود. در سطور پیش رو ضمن معرفی ملاعمر، رهبر شبحواره و شبه اسطورهای طالبان، گریزی هم به معرفی رهبر جدید و معادلات کنونی درون طالبان خواهیم زد
ملامحمدعمر، متولد ۱۹۶۰ در روستای چاه همت در ولسوالی خاکریز ولایت قندهار (زادگاه و مرکزیت اصلی گروه طالبان) در جنوب افغانستان، و از طایفه تومزی از قبیله هوتک از قبایل اصلی قوم پشتون بود.
پدرش مولوی «غلام نبی» از شخصیتهای مورد احترام و فاضل منطقه بود که حدودا ۵ سال پس از تولد ملاعمر از دنیا رفت. خانواده او بعد از مرگش به ولایت اوروزگان نقل مکان کردند. بنا به گزارشهای متعدد، او در مدرسه «دارالعلوم حقانی» در حومه شهر پیشاور پاکستان درس خواند، همان جایی که بسیاری از شخصیتهای مهم جهادی افغانستان در آن جا تحصیل کردهاند. ظاهرا ملاعمر، بعد از اتمام درس در پیشاور، در اوایل دهه ۲۰ زندگی، به منطقه سنگسار در ولسوالی قندهار بازگشت و در آن جا یک مدرسه دینی کوچک ایجاد کرد و خود ملای آن شد. بعد از مدتی، او به حزب اسلامی گلبدین حکمتیار پیوست که یکی از هفت گروه مجاهدین مستقر در مرز پاکستان بود.
هدف این گروهها در وهله نخست، جنگیدن با اشغالگران اتحاد شوروی بود که به حمایت از حکومت حزب کمونیستی دموکراتیک خلق افغانستان، در ۱۹۷۹ این کشور را اشغال کرده بود. گویی ملاعمر به طور جدی از ۱۹۸۳ وارد جنگ با اتحاد شوروی و حکومت دستنشانده شوروی به ریاست دکتر محمد نجیب الله شد. او در این جنگ چهار بار مجروح شد و یکی از چشمان خود را بر اثر ترکش از دست داد. در شرح حال ملاعمر که اخیرا توسط طالبان منتشر شده، سلاح مورد علاقه او «آرپی جی۷» ذکر شده است. بر اساس این منبع، او استاد به کارگیری آرپیجی۷ بود و تعداد زیادی تانک ارتش شوروی توسط او منهدم شد.
با سقوط حکومت محمد نجیب الله در آوریل ۱۹۹۲، افغانستان عملا میان فرماندهان جهادی دوران مبارزه با شوروی، موسوم به «جنگ سالاران» تقسیم شد. مردم افغانستان ظلمها و آزارهای فراوانی از ضعف قدرت مرکزی و دست باز جنگ سالاران در حوزههای نفوذ ایشان دیدند. به واقع بعد از حدود ۹ سال اشغال نظامی این کشور و جنگ با قدرت خارجی، جنگ داخلی میان گروههای مجاهدین، عملا افغانستان را به ویرانه تبدیل کرده و روح و جسم ملت افغانستان را فرسوده ساخته بود. در اواخر سال ۱۹۹۳، شماری از مجاهدین ولایت اورزگان به هم پیوستند تا علیه ظلم و آزار جنگ سالاران قیام کنند. گروههای دیگری نیز به این هسته اولیه پیوستند و گروه «تحریک طالبان» شکل گرفت. تقریبا همه اعضای این گروه، از طلبههای افغان مدارس دینی پیشاور بودند. برخی داستانهای محلی هم حول به وجود آمدن گروه وجود دارد، از جمله این که در بهار ۱۹۹۴، ملاعمر که شنید دو دختر نوجوان از یکی از روستاهای اطراف شهر قندهار دزدیده شده و به اردوی یکی از جنگسالاران محلی برده شدهاند، خونش به جوش آمد و به همراه شماری از مجاهدین همفکر خود، به آن اردو حمله کرده و ضمن نجات آن دو دختر نوجوان، جنگ سالار مزبور را از لوله تانک دار زدند. البته گزارشهای قابل تأملتری هم وجود دارد که نشان میدهد اطلاعات ارتش پاکستان - آی اس آی که پیشتر در گزارش مشرق معرفی شده است (اینجا) - به فرمان نخست وزیر وقت، بینظیر بوتو، از خلأ قدرت مرکزی در افغانستان استفاده کرد تا با تشکیل یک گروه قدرتمند از طلاب افغان مدارس دینی پاکستان، نفوذ پاکستان را در افغانستان تثبیت کند. گویی اولین اعلام وجود تحریک طالبان، در همان اوایل سال ۹۴، در عملیات آزادسازی کاروانی از کامیونهای ارسالی از پاکستان به ترکمنستان، انجام گرفت که این کاروان توسط یکی از جنگ سالاران محلی توقیف شده بود. داستان دار زدن از لوله تانک درباره همین جنگ سالار هم وجود دارد.
به هر حال، در اکتبر ۱۹۹۴، ملاعمر و گروهی ۲۰۰ نفره از افراد تحت امرش، یک پست مرزبانی، به همراه یک انبار اسلحه، را به تصرف درآوردند. در دسامبر ۱۹۹۴، گروهی حدودا ۱۲هزار نفره از طلاب افغان مدارس پاکستان، به همراه شماری از داوطلبان پاکستانی به گروه ملاعمر پیوستند که به ناگهان معادلات قوا را به نفع این گروه به هم زد (بسیج نیرویی که باز نقش پاکستان را در قضیه پررنگ میکند). طالبان در همان ماه، بدون تقریبا هیچ مزاحمتی، ولایت قندهار را به تصرف خود در آورد. این گروه بر هر منطقهای که تسلط مییافت، قوانین خاص خود از شریعت را به کار میگرفت: از جمله بستن مدارس دخترانه، منع کار زنان در بیرون از خانه، نابود کردن تلویزیونها و اجباری کردن محاسن بلند برای مردان. لازم به ذکر است که بخش عمده مردم افغانستان که به شدت از آشفتگیها و بیسامانیهای جنگ داخلی خسته و پژمرده بودند، در برابر تسلط طالبان مقاومتی نکردند و حتی بعضا به آنها یاری رساندند.
ظرف سه ماه، آنان بر ۱۲ ولایت از ۳۱ ولایت کشور سلطه یافتند. در اوایل ۱۹۹۵، برای اولین بار گروه قصد حمله به کابل کرد. این حمله اما توسط نیروهای رییس جمهور برهان الدین ربانی، به فرماندهی فرمانده مشهور ازبک، احمدشاه مسعود، دفع شد. این شکست باعث شد که که تعداد ولایات تحت کنترل طالبان به ۸ برسد. این جا بود که سیلی از حدود ۲۰هزار طلبه افغان (و تعداد کمتری پاکستانی) از ایالات شمالی پاکستان (وزیرستان) به سوی قندهار جاری شد. خیلی زود، با سازماندهی دوباره و تجدید و تقویت نیروها، طالبان در ماه می کنترل شهر مهم هرات را به دست گرفت.
در بهار ۱۹۹۶، با فراخوان ملاعمر، یک شورا از حدود ۱۲۰۰ ملای پشتون تشکیل شد که بعد از حدود دو هفته بحث شبانه روزی، او را به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب کرد. در نهایت، در ۱۶ سپتامبر ۱۹۹۶، بعد از چند بار حمله به کابل، طالبان موفق به ورود به کابل شدند. در حالی که هنوز نیروهای در حال عقب نشینی ربانی-مسعود در شمال کابل میجنگیدند، طالبان در اقدامی وحشیانه، دکتر محمد نجیب الله رییس جمهور سابق این کشور و برادرش را که در مقر سازمان ملل در کابل پناه گرفته بودند، کشتند و جنازه آن دو را از پلی در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری آویختند. آنها دو سال بعد، چنین جنایتی را در شهر مزارشریف و در برابر دیپلماتهای ایرانی تکرار کردند که تفصیل آن در این جا نمیگنجد (البته بعدها شواهدی آشکار شد که کشتن دیپلماتها و خبرنگار جمهوری اسلامی یک برنامه پیچیده اطلاعاتی-امنیتی برای درگیر کردن ایران در باتلاق افغانستان بود که توسط اطلاعات ارتش پاکستان و بدون اطلاع مقامات اصلی طالبان انجام گرفت).
به هر روی، تقریبا بلافاصله بعد از تسلط بر کابل، ملاعمر یک شورای موقت ۶ نفره برای اداره امور و اِعمال قوانین شریعت تشکیل داد. طولی نکشید که استادیوم فوتبال کابل برای اعدامهای عمومی توسط طالبان مورد استفاده قرار گرفت. عمدتا زنان و مردانی که از سوی حکومت «امارت اسلامی افغانستان» به عنوان زناکار شناخته میشدند، در این استادیوم و با شلیک کلاشینکف از پشت سر اعدام میشدند و البته در موارد زیادی سنگسار هم توسط این گروه انجام گرفت. نکته قابل تأمل این که، بعدها گزارشها موثق بسیاری از تجارت و بردهگی جنسی توسط فرماندهان طالبان منتشر شد. یعنی از یک سو زنان به جرم زنا سنگسار، از سوی دیگر به عنوان پاداش جهاد و عملیاتهای مورد نظر، در اختیار اعضا قرار داده میشدند!
ساختار سازمانی این گروه چندان پیچیده نبوده و نیست و بنا به گزارشها از یک شورای رهبری، قوه قضاییه و ۹ کمیسیون اجرایی، و یک شورای فرماندهان نظامی، تشکیل شده است. در زمانی امارت ملاعمر بر افغانستان، قندهار مرکز اصلی حکومت طالبان بود. با این حال این به اصطلاح امیرالمؤمنین، حتی در زمان اوج قدرت خود هم چندان از سایه بیرون نیامد، و هیچ گاه سوژه عکسها و فیلم های خبری نشد. در دوره حکومت طالبان (۲۰۰۱-۱۹۹۶)، چهره رسانهای و فرد جلوی صحنه گروه، «وکیل احمد متوکل» مسؤول امور خارجی و دیپلماتیک و به واقع وزیر خارجه طالبان بود.
در کل زندگی ملاعمر، تنها ۳ عکس از او منتشر شد که تأیید ۱۰۰ درصدی اصالت این عکسها هم هیچ گاه میسر نشد. یکی از دلایل این بیتصویری را حرمت شدیدی میدانند که طالبان برای تصویربرداری قایلند. محمد حسین جعفریان، یکی از معدود (شاید دو سه نفر) خبرنگاران در کل جهان است که ملاعمر را به چشم دیده است. این خبرنگار و مستندساز برجسته جنگ، به همراه همکارش رضا برجی، در زمان سلطه طالبان، به این کشور سفر کرده بود و به طور اتفاقی ملاعمر، رهبر اسرارآمیز و مخوف طالبان، را در جاده دید. به گفته جعفریان او مردی بسیار بلندقد (حدودا دو متری) را با یک چشم و یک پای آسیب دیده، دید که به تنهایی در یک لندکروز دوکابینه تردد میکرد، بدون حتی یک محافظ.
منابع نزدیک به طالبان که او را از نزدیک دیده بودند، او را رهبری به شدت کاریزماتیک و خونسرد معرفی میکردند. کسی که با احترام بسیار به سخن افراد تحت فرمانش گوش میداد و تقریبا هیچ گاه از کوره در نمیرفت. به علاوه او را در زمینه نظامی یک تاکتیکپرداز ماهر میدانستند که به امور نظامی و اطلاعاتی تسلط بالایی داشت. البته همین که حدود ۱۵ سال در کمال ناشناسی و در سایه تشکیلاتی به گستردگی طالبان را (که تقریبا به طور کامل از جنگ سالاران و جنگجویان بدوی و محلی تشکیل شده است) اداره کرده بود، این تسلط را به خوبی نشان میداد.
در سپتامبر ۱۹۹۷، وقتی کمیسونر اروپا «اِما بونینو» و ۱۹ خبرنگار - از جمله کریستین امانپور خبرنگار معروف سیانان- و امدادگران غربی توسط طالبان بازداشت شدند، موج انتقادات رسانههای غربی علیه طالبان به پاخاست. حتی دولت کلینتون که در اوایل روی کار آمدن طالبان، نسبت به ایجاد ثبات توسط آن بیمیل نبود، ناچار به اعتراض شد. در سال ۱۹۹۸، سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا توسط القاعده منفجر شد که حدود ۳۳۰ کشته و ۴۰۰۰ مجروح در پی داشت. آمریکا با موشکهای کروز اردوگاههای القاعده در افغانستان را هدف قرار داد. اما ملاعمر با بیان این که اسامه بن لادن مهمان افغانهاست، از تحویل دادن او خودداری کرد.
در مجموع، در این برهه رسانههای جهانی سه ایراد عمده را به عملکرد ملاعمر در رهبری طالبان وارد میکردند: ۱. پناه دادن به اسامه بن لادن و سایر گروههای تروریستی ۲. پلیس مخوف امر به معروف و نهی از منکر طالبان که بر اساس تفاسیر افراطی وهابی بسیار خشن عمل میکرد ۳.دستورگیری مستقیم از پاکستان (در واقع اطلاعات ارتش پاکستان)
در پی واقع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، و حمله نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده، خانه ملاعمر در قندهار هدف حملات هوایی قرار گرفت که طی آن پسر ۱۳ ساله و ناپدری ملاعمر کشته شدند. از آن زمان، به ارتفاعات صعب العبور مرز پاکستان-افغانستان گریخت و دوره دوم رهبری او بر طالبان به عنوان بزرگترین گروه شورشی مخالف دولت مرکزی آغاز شد.
محمودشاه، از افسران سابق آی اس آی پاکستان در مناطق قبیلهنشین شمال غربی این کشور، درباره نفوذ طالبان چنین میگوید:
" طالبان بدوا توسط مردم افغانستان مورد استقبال قرار گرفتند، چرا که جنگ داخلی ۴ ساله را پایان دادند. ولی وقتی آن ها شروع به اعمال قوانین سخت گیرانه شریعت کردند مردم از آنها رویگردان شدند....مردم به آمریکاییها خوشامد گفتند چرا که آنها را رهاییبخش خود میدیدند. در آینده نزدیک جایی برای طالبان در صحنه سیاست افغانستان نخواهد بود."
با وجود این، در سالهای پس از سقوط امارت اسلامی افغانستان، در پی جنایات جنگی آمریکاییها و ناکارآمدی دولت مرکزی و همچنین وجود بسترهای فرهنگی، طالبان توانستند نفوذ خود را دوباره در ولایاتی چون زابل و هلمند برقرار سازند. آنها حتی در سال ۲۰۰۸ به مناطق اطراف کابل هم نفوذ کردند. یکی دیگر از عوامل این نفوذ را، تمرکز آمریکایی ها بر سرکوب نظامی طالبان و کندی در روند ایجاد ثبات و توسعه در این کشور دانستهاند. مضاف بر این که، بعد از حمله امریکا به عراق، تمرکز نظامی آنها از افغانستان به عراق متنتقل شد. کندی بازسازی آثار سالهای طولانی جنگ و فساد شدید و آزاردهنده مقامات دولتی افغان و همزمان بازگشت دهها هزار آواره و پناهنده افغان از ایران و پاکستان هم پتانسیل شورش را به شدت بالا برد. در این میان نقش پاکستان هم در این سالها بیشتر مخرب بود تا سازنده. اصولا بسیاری از تحلیلگران، ریشه شورشهای امروز افغانستان را در منطقه وزیرستان شمالی پاکستان میدانند.
در همه این سالها، علی رغم حضور پررنگ نظامیان ائتلاف به رهبری آمریکا و عملیات شناسایی پهپادهای آمریکایی، ملاعمر به صورت روتین به رهبری تشکیلات خود ادامه میداد. حتی جایزه ۱۰ میلیون دلاری دولت آمریکا برای اطلاعات منجر به دستگیری این رهبر اسرارآمیز، نتوانست اطلاعات بیشتری را از مکان استقرار و شیوههای عملیاتی او آشکار کند. البته این مسأله، به گمانهزنیها درباره چتر حمایتی اطلاعات ارتش پاکستان به دور ملاعمر مهر تأیید میزد.
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست، در گزارشی در سال ۲۰۱۱، خبر داد که رییس وقت سیا، لئون پانتا، در دیدار با آصف علی زرداری، رییس جمهور وقت پاکستان، به او گفت که آمریکا از حضور ملاعمر در شهر کراچی پاکستان آگاه است. گویی زرداری هم در گفتگو با پانتا تایید کرد که ملاعمر در بیمارستان دانشگاه آغاخان کراچی بستری بوده است. در همین سال، روزنامه آمریکایی «اکسپرس تریبیون» گزارش داد که ایالات متحده ارتباطاتی را با ملاعمر برقرار کرده و کانال این ارتباط فردی به نام دکتر محمد حنیف، از سخنگویان سابق طالبان بوده است.
در اواخر ۲۰۱۱، برخی روزنامههای غربی گزارش دادند که ژنرال حمید گل، رییس سابق آی اس آی، پیام دولت پاکستان را به ملاعمر رسانده است که از کویته خارج شود. دلیل این تقاضا، فشار فزاینده آمریکا و جامعه جهانی خوانده شد و گویی ژنرال گل به ملاعمر گفت که بعد از چند ماه میتواند به کویته بازگردد و از این بابت از دست دولت پاکستان دلخور نباشد.
به نظر «وحید مژده»، یکی از برجستهترین کارشناسان امور طالبان، ملاعمر در سالهای پایانی زندگی تحت حفاظت یک گروه خاص از محافظان به سرپرستی "قوماندان - فرمانده- جبار" بوده است.
امرالله صالح، رییس پیشین اداره اطلاعات افغانستان، نظری جالب در این زمینه دارد. به باور او ملاعمر پس از سقوط حکومت طالبان در ۲۰۰۱، عملا نقش موثری در رهبری طالبان نداشت. پس از ۱۱ سپتامبر از همان لایه مبهم و تخیلی به دور ملاعمر استفاده شد، ولی خود او به عنوان یک استراتژیست و فرمانده عملیاتی هیچ گاه نقش نداشت، بلکه تنها از نام او استفاده میشد، ولی امروز با مرگش همان لایه ابهام هم از بین رفت. به گفته مژده، برای مردم افغانستان معلوم شد که طرف آنها نه ملاعمر که همان ارتش پاکستان است.
عمر داوود زی، وزیر کشور سابق افغانستان (۲۰۱۴-۲۰۱۳) معتقد است که اگر از سال ۲۰۰۱ به این سو هیچ توفیقی در دستگیری یا اطلاع موثق از کمینگاه ملاعمر به دست نیاورده به این علت است که آمریکاییها اصلا اراده ای برای این کار نداشتند:
«این احساس را داشتم که آمریکاییها خیلی به ردههای بالای رهبری طالبان علاقهمند نیستند. آنها بیشتر به دنبال فرماندهان میدانی هستند، چرا که در میدان نبرد، سر و کار آن ها با فرماندهان میدانی است."
به هر حال، از سال ۲۰۰۱ به این سو، مرد اسرارآمیز طالبان، حتی بیشتر از قبل به سایه رفت و هیچ عکس، ویدئو یا صوتی، کمافی السابق، از او منتشر نشد. حتی خبرهای مرتبط با او هم بسیار کم تر شد. در این ۵ سال اخیر تنها یک نفر، یعنی «ملا اختر محمد منصور» در ارتباط نزدیک با او قرار داشت و تنها کانال ارتباطی با او محسوب میشد.
خبر مرگش!
بعد از این که خبر مرگ ملاعمر در شبکههای اجتماعی پیچید، بلاخره دفتر ریاست جمهوری افغانستان در تاریخ ۷ مرداد، خبر مرگ او را تأیید کرد. بنا به اطلاعیه دفتر اشرف غنی، منابع موثق نشان میدهند که ملا محمد عمر، رهبر طالبان، حدود دو سال قبل، در سال ۲۰۱۳ درگذشته است. به فاصله اندکی، خبر مرگ او توسط کاخ سفید هم مورد تأیید قرار گرفت. حسیب صدیقی، سخنگوی اداره امنیت ملی افغانستان در مصاحبه با خبرگزای فرانسه، گفت که ملاعمر در شرایطی مرموز، در بیمارستانی در شهر کراچی پاکستان در گذشت. در نهایت، با بیانیهای که گروه طالبان در وبسایتهای نزدیک به خود از قبیل «ژمن» و «طالب نیوز» منتشر کرد، قطعیت مرگ او معلوم شد، گرچه در بیانیه این گروه مرگ ملاعمر مربوط به دو سه هفته اخیر اعلام شده شده است. در همین بیانیه خبر انتخاب «ملا اختر منصور»، معاون ملاعمر و نفر شماره دو طالبان به عنوان جانشین او نیز اعلام شد. بنا به خبری به نقل از خانواده ملاعمر، او وصیت کرده بود که «ملا عبدالحکیم»، رییس دارالافتای طالبان بر جنازهاش نماز بخواند (فردی که در بازداشت آی اس آی است).
با مرگ ملاعمر، رهبر کاریزماتیک و مقتدر طالبان، احتمال بروز اختلاف و انشعاب، به ویژه در لایههای میانی و پایین این گروه افزایش یافت. در یکی از اولین نشانههای این اختلاف، برخی جناحهای درون طالبان، از اعلام انتخاب ملااختر منصور ابراز نارضایتی کردند که شاخصترین این اعتراضات توسط ملایعقوب، پسر ملاعمر، و ملا عبدالمنان، برادر او، صورت گرفته است. حتی شاخهای از طالبان به نام «محاذ فدایی»، که از تندروترین زیرمجموعههای طالبان است، در بیانیهای که توسط سخنگوی آن قاری حمزه، منتشر شد، ملااختر منصور را متهم کرده است که به فرمان آمریکا و پاکستان، از طریق زهری که به جای دارو برای ملاعمر تهیه میکرد، او را به کشتن داد. جدای از این فرضیه که محل تردید است، گزارشهایی از اختلافات میان ملاعمر و ملامنصور وجود دارد که از جمله آنها مخالفت ملاعمر با طرح ملامنصور برای بازگشایی دفتر سیاسی طالبان در قطر بود.
با این حال اظهارنظرهای منابع نزدیک به طالبان، بر حسب این که به کدام جناح درون طالبان نزدیک باشند، متفاوت است. برخی معتقدند که بیشتر اعضای رده بالای شورای کویته (شورای رهبری طالبان) با ملا اختر مخالفند. مثلا مولوی حسن رحمانی، از اعضای شاخص شورای کویته معتقد است که شایستگی جانشینی از آن پسر ملاعمر، یعنی ملایعقوب است و ملااختر در برنامههای اخیر طالبان نقش ویژهای نداشته است. به گفته او بیشتر اعضای شورای کویته با نصب ملااختر به عنوان رهبر طالبان مخالفند. همفکران او در میان گروههای تندروتر طالبان که مخالف مصالحه با دولت هستند، دست کم به دو دلیل ملا اختر منصور را زیر سوال میبرند: یک، مخفی نگاه داشتن خبر مرگ ملاعمر به مدت دو سال و دو، احتمال دست داشتن او در مرگ ملاعمر.
برخی دیگر بر این نظرند که اتفاقا رهبران بالای طالبان با انتخاب اختر منصور موافق هستند و این فرماندهان میانی و محلی طالبان هستند که از این انتخاب ناراضیاند. به نظر میرسد که دست کم سه مدعی اصلی بالقوه برای رهبری طالبان وجود دارد: ۱.ملا اختر منصور ۲.ملایعقوب ۳.دفتر سیاسی مستقر در قطر به ریاست طیب آغا
از سوی دیگر، دولت پاکستان هم در اطلاعیهای، دور دوم مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان را با توجه به اعلام خبر مرگ ملاعمر به تأخیر انداخته است. «عطا الله لودین» (معاون شورای صلح افغانستان) بر این نظر است که:
«این یک برنامهای بود که اعلان مرگ ملاعمر در تاریخی انجام بگیرد که فردای آن مذاکرات است. این اصلا هدف دولت پاکستان بود تا دور دوم مذاکرات اصلا صورت نگیرد.»
کارشناسان افغانِ مخالف نفوذ پاکستان عمدتا بر این نظرند که پاکستان برای تثبیت هر چه بیشتر نفوذ خود در رهبری جدید طالبان از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. به باور این دسته از کارشناسان، پاکستان با وجود داشتن سلاح هستهای، کشوری فقیر و عقب مانده است، و از یک سو با در اختیار گذاشتن آسمان خود برای مبارزه با تروریسم از آمریکا پول میگیرد، و از سوی دیگر با نقش آفرینی و مداخله در روند صلح، قصد باجگیری از دولتهای ذینفع در مذاکرات را دارد.
گرچه اعلام سریع خبر انتخاب ملا اختر منصور به رهبری طالبان، نشان از تلاش این گروه برای جلوگیری از انشقاق و اختلاف دارد، اما سربازکردن چنین اختلافاتی، بعد از نزدیک به دست کم دو دهه رهبری واقعی و اسمی ملاعمر بر طالبان قابل انتظار و طبیعی به نظر میرسد. خبرگزاری جمهور افغانستان از دست کم هشت گروه اصلی در درون طالبان خبر میدهد که عبارتند از:
-گروه محاذ فدایی به رهبری نجیب الله وردک.
-شورای جهادی مجاهدین برای اتحاد و تفاهم.
-گروه معتصم آغاجان.
-شورای کویته.
-دسته کُنر شامل عبدالوهاب، عبدالستار، علیشاه و آقای احمدی.
گروه اکبرآغا.
-شبکه حقانی.
-گروهی مخالف موروثی شدن رهبری به ریاست ملا ذاکر.
لازم به ذکر است که طالبان ساختار متمرکزی چون یک دولت یا ارتش ندارد و به شدت متکی به نفوذ فرماندهان محلی خود است. نبود یک تشکیلات سازمانی مدرن و سرباز کردن اختلافات راهبردی و تاکتیکی رهبران طالبان (که ارشدیت سازمانی مشخصی برهم ندارند)، در غیاب یک رهبر مقتدر پس از دو دهه، میتواند به طرز قابل توجهی این گروه را متأثر سازد. مضاف بر این که گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، به شدت بر فعالیتهای خود در افغانستان افزوده است و حتما با اعلام خبر مرگ رهبر طالبان، این فعالیتها بیش از پیش هم خواهد شد. در میان واحدهای جنگجوی محلی طالبان، هدف اصلی جهاد با نیروهای خارجی و دولت مرکزی است و هر گروهی که این جهاد را به لحاظ مالی تأمین و به تحقق این هدف یاری برساند، میتواند روی جذب بخش زیادی از اعضای طالبان حساب کند. همچنین، در صورتی که طبق گزارشها، ملا اختر و حلقه او، علاقهمند به ادامه مذاکرات صلح باشند، آن گاه باید منتظر یک پوست اندازی ایدئولوژیک در طالبان بود، چرا که آن گاه طالبان نه یک گروه شورشی مسلح ضدحکومت، که بخشی از ساختار آن خواهد بود. این مساله قطعا بخش بزرگی از جنگجویان قبیلهای و بدویتر گروه را که از سواد و بینش ضعیفتری برخوردارند، دچار بحران هویت خواهد کرد. این امری است که در صورت عدم مدیریت از جانب رهبری طالبان، به نفع داعش تمام خواهد شد.
ملا اخترکیست؟
طبق معمول، آن چه که درباره فرماندهان و رهبران گروه های تروریستی و تکفیری وجود دارد عمدتا مجموعهای از واقعیات، حدسیات، گزارشهای غیرقابل تأیید و شایعات است. رهبر جدید طالبان هم از این قاعده مستثنی نیست (طبیعی است که معاون شخصیت مرموزی چون ملاعمر دست کم تا حدی شبیه به او از کار در بیاید). با این حال تقریبا همه آن چه که تاکنون درباره او انتشار یافته، به شرح زیر است.
ملااختر محمد منصور، متولد سالهای آغازین دهه ۱۹۶۰ میلادی و اهل روستایی در ولسوالی قندهار است. او از طایفه «درّانی» قوم پشتون و مانند ملاعمر تحصیل کرده مدرسه «دارالعلوم حقانی» در پیشاور پاکستان است. ملا اختر سالها معاون و قائم مقام مرد گریزپای طالبان، ملاعمر، بود میتوان گفت که دست کم از ۲۰۱۰ به این سو، دسترسی به ملاعمر تنها از طریق او صورت میگرفت. از همین رو، اعلام بلافاصله جانشینی او، موجب غافلگیری کسی نشد. گرچه انتخاب او از هم اکنون مخالفان سرسختی هم دارد. برخی فرماندهان طالبان که در جلسه هیات انتخاب شورای کویته حضور داشتند، به رویترز گفتند که ملایعقوب و ملا عبدالمنان، پسر و برادر رهبر قبلی طالبان، به اعتراض جلسه انتخاب را ترک کردند. خود ملا اختر اما در اولین بیانیه خود به عنوان رهبر جدید گفت که "دشمن نمی تواند ما را شکست دهد، اگر که دست اتحاد بدهیم. من همه توان خود را به کار خواهم گرفت تا ماموریت ملاعمر فقیدمان را دنبال کنم. ما باید صبور باشیم." او در ادامه انشقاق در صفوف طالبان را تنها پروپاگاندای غربی ها خواند و قسم خورد که جنگیدن برای حصول به حکومت شریعت و راه ملاعمر را ادامه خواهد داد.
درباره او بیشتر دو خصلت «صبوری» و «عملگرایی» را به کار میبرند. او یکی از مهمترین مدافعان ادامه مذاکرات صلح در میان چهرههای برجسته طالبان است. ملااختر را میانهروترین فرمانده حال حاضر طالبان هم دانستهاند. گویی یکی از مهمترین اقدامات او در زمان معاونت ملاعمر، تشکیل دفتر سیاسی گروه در قطر است که نشان از تمایل او به گشودن باب روابط طالبان با کشورهای دیگر دارد. یکی از مقامات طالبان در گفتگو با شبکه «ان بی سی» ملااختر منصور را چنین معرفی میکند:
«او به طرز فوق العادهای صبور است .....به دقت به حرف هر کسی گوش میدهد بدون آن که نشانی از خشم در چهرهاش ظاهر شود.»
منصور در سال ۲۰۱۰، در پی دستگیری «عبدالغنی برادر»، فرمانده ارشد و نفر دوم طالبان در شهر کراچی توسط آی اس آی، به عنوان نفر دوم گروه ارتقاء یافت. تاکنون نام سراج الدین حقانی و هیبت الله آخوندی به عنوان معاونان او اعلام شده است. انتخاب سراج الدین حقانی، رهبر شبکه حقانی، خطرناکترین و خشنترین گروه زیر پرچم طالبان، نشان از برجا بودن اتحاد میان این دو گروه دارد.
ملا اختر یکی از اولین اعضای هسته نخستین طالبان بود و در سال ۱۹۹۷، در جریان حمله طالبان به مزار شریف، یکی دو ماهی در اسارت نیروهای احمدشاه مسعود به سر برد تا این که توسط نیروهای ملاعمر آزاد شد. در زمان امارت اسلامی افغانستان، او مسؤول فرودگاه قندهار و در واقع وزیر هوانوردی طالبان بود. در یکی دو سال آخر حکومت طالبان فرمانداری قندهار را هم به عهده داشت. در سال ۲۰۰۱، با حمله نیروهای ائتلاف، او به قصد گرفتن اماننامه، خود را تسلیم حامد کرزی میکند. او توسط رییس جمهور بخشیده شد و به ولایت خود بازگشت، اما نیروهای آمریکایی که تسلیمشدن او و سایر رهبران طالبان را باور نداشتند در چند نوبت محل استقرار او را مورد حمله هوایی قرار دادند. او در پی این حملات به ارتفاعات مرزی با پاکستان گریخت و در کنار ملاعمر، مسؤولیت سازماندهی مجدد طالبان را به عهده گرفت.
وحید مژده، کارشناس زبده طالبان، در مصاحبه با دویچه وله، او را نسبت به سلف خود عملگراتر میداند. به گفته مژده، او بود که ملاعمر را را به بازگشایی دفتر سیاسی در قطر قانع کرد. همچنین او را سازماندهنده اصلی سفر اعضای طالبان به کشورهای مختلف، از جمله به ایران، میدانند.
زیگفرید وولف، محقق مرکز پژوهشی«مجمع جنوب آسیا» درباره او چنین مینویسد:
«او با استراتژی دوگانه جا به جایی افراد وفادار به خود در صفوف طالبان و همچنین از بین بردن فرماندهان رقیب، محیلانه شبکه و قدرت خود را گستراند.»
محمد سعیدی، تحلیلگر مسایل افغانستان معتقد است که ملااختر هرگز نمیتواند خلاء ایجاد شده مرگ ملاعمر را برای گروه پر کند: «ملاعمر یک چهره اسطورهای برای طالبان در ۱۲ سال گذشته بود و توسط بیش از هزار تن از علمای دینی به عنوان امیرالمؤمنین شناخته شد. چیزی که ملامنصور ندارد.»
زیگفرید وولف هم در تحلیل خود بر این نظر است که برخی گروههای قوی در درون طالبان هستند که زیر نفوذ مستقیم پاکستان عمل میکنند و قصد دارند از طریق مذاکرات صلح بخشی از قدرت را در افغانستان شکل دهند. "اینها رقبای اصلی منصورند و از این رو احتمال انشعاب در طالبان میرود."
در نقطه مقابل «یحیی غانم»، خبرنگاری که سالهاست اخبار طالبان را پوشش میدهد، به الجزیره گفت:
«او عملیات اطلاعاتی بسیاری را رهبری کرده است، عملیات بسیار مهم و اساسی، که در آنها توانست بزرگترین دستگاههای اطلاعاتی جهان را مغلوب کند.»
غانم سابقه امنیتی و همچنین فرمانداری او در قندهار را مهمترین برگ برنده ملااختر منصور میداند. یکی از مهمترین معضلاتی که او به عنوان رهبر جدید طالبان با آن رو به روست، موضعی است که باید در برابر نفوذ داعش اتخاذ کند. گروهی که منابع مالی خوبی در اختیار دارد و با ایدئولوژی بسیار خشن و افراطی خود به خوبی میل جنگجویی اعضای جوانتر طالبان را ارضا میکند. اتخاذ موضعی مناسب در برابر داعش، نه تنها بر روابط طالبان با دولت افغانستان تاثیر عمدهای دارد، که به واسطه تاثیری که بر امنیت همسایگان افغانستان، به ویژه ایران، میگذارد، روابط این گروه با دولتهای منطقه را هم متأثر خواهد ساخت. باید دید که آیا رهبر جدید طالبان، راهبردی را که با فرستادن هیأت نمایندگی به ایران در پیش گرفته بود، ادامه خواهد داد، یا معادلات پشت پرده و اعمال نفوذ پاکستان و حتی عربستان سعودی، مسیر دیگری را رقم خواهد زد.
برخی از منابع:
http://darzab.blogfa.com/post/۹۵
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/۴۴۶۶۵۱
http://www.khaama.com/persian/archives/۲۸۹۶۴
http://www.roushd.com/newsIn.php?id=۲۶۲۳۲
http://jomhornews.com/doc/news/fa/۶۸۹۳۸
http://jomhornews.com/doc/article/fa/۶۸۹۸۶
http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/۲۰۱۵/۰۷/dead-alive-mullah-omar-matter-۱۵۰۷۳۱۱۱۲۷۲۵۴۴۸.html
http://www.roushd.com/newsIn.php?id=۲۶۲۲۵
http://www.tabnak.ir/fa/news/۵۲۰۸۹۵
http://www.presstv.ir/DetailFa/۲۰۱۵/۰۷/۳۰/۴۲۲۵۶۳/Afghanistan-Taliban-Mullah-Omar
http://www.ana.ir/news/۴۴۵۱۰
نظر شما